امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در سال ۱۲۸۱ مصادف با میلاد حضرت زهرا(س) چشم به جهان گشود.
در دهه ۱۳۱۰ امام خمینی به یکی از علمای برجسته زمان خود تبدیل شده بود که همزمان با حکومت رضاشاه شد و این، دوران خفگان حوزه و روحانیت بود و در آن زمان برخی علمای حوزه با توجه به زمان، دخالت روحانیت در سیاست را جایز نمیدانستند. ولی امام خمینی دست از تلاش نمیکشید و زمانی که تدریس عرفان در حوزه را ممنوع کرده بودند، مشغول تدریس عرفان و تربیت شاگرد بود تا اینکه آیت الله عبدالکریم حائری یزدی که در سال۱۳۰۰حوزه قم را تاسیس کرده و تلاش های زیادی در تربیت علما انجام میداد در سال۱۳۱۵ دار فانی را وداع گفت. پس از آیت الله حائری مدیریت حوزه دست به دست میشد و این امر نگرانیهایی به وجود میآورد تا اینکه با تلاش و اصرار فراوان علما علیالخصوص امام خمینی، آیت الله بروجردی این مسولیت مهم را بر عهده گرفت. این امر همزمان بود با آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی.
در ابتدا آیت الله بروجردی با اهداف امام خمینی (ره) برای دخالت روحانیون در سیاست موافق بود که متاسفانه به غایت نرسید.
در اوایل که آیت الله بروجردی موافق ورود روحانیون به سیاست بود، امام خمینی اولین نامه خود را درسال ۱۳۲۳ منتشر کرد.(دهه ۱۳۲۰ همزمان بود با نهضت ملی شدن نفت و فعالیت گسترده آیتالله کاشانی، و امام خمینی که تقریبا به همان روال سابق به تربیت شاگرد میپرداخت.)
با عروج ملکوتی آیتالله العظمی بروجردی(ره) در ۱۰فروردین۱۳۴۰، رژیم شاه احساس کرد که میتواند تسلطی کامل بر حوزه علمیه بیابد و اقدامات خود را بسیار راحتتر عملیاتی کند.
درست در همین زمان بود امام(ره) عَلَم زعامت شیعه را بر دوش گرفت.
لذا حکومت شاه بر این شد که تا شخصیت امام(ره) در جامعه خیلی مطرح نشده و اندیشه ایشان در کشور ریشه ندوانده، از نفوذ تفکر این مرجع عالیقدر در کشور بکاهد. به همین دلیل ایشان را به دفعات راهی زندان کرد.
اما آنچه که خود را در اوایل سال ۱۳۴۲ مشاهده میشد، درست نتیجهی عکس اقدامات بود.
در این سال بود که امام(ره) علنا رودرروی انقلاب سفید شاه ایستادند و اقدامات ایشان موجب صدور بیانیههای پی در پی شد.
بامداد ۱۵ خرداد، حمله رژیم به خانهی امام(ره) و بازداشت ایشان صورت گرفت. و در پی این حادثه، مردم اعتراضات خود را به صورت علنی و حضور گسترده در ورامین نشان دادند.
دستور شاه بر این بود که پس از محاکمهی امام، ایشان اعدام شوند. ولی واقعهی ورامین و طومار بزرگی که توسط علما و مدرسین حوزهی علمیه قم به امضا رسید باعث شد که رژیم، امام (ره) را پس از دو ماه حبس آزاد کند.
این مبارزات میان مردم و رژیم، به رهبری امام خمینی(ره)، ادامه داشت تا اینکه در ۱۳ آبان۱۳۴۳، شبانه به منزل امام(ره) یورش بردند و امام را با هواپیمای نظامی به آنکارا تبعید کردند.
حضور امام در آنکارا تنها ۴ماه به طول انجامید و رهبر کبیر انقلاب، نجف اشرف را برای مقصد بعدی خود برگزیدند. در این زمان امام(ره)در نجف به تربیت شاگردان پرداختند و از دور انقلاب اسلامی را رهبری می کردند. ایشان در سخنرانیهای خود در نجف مبانی جمهوری اسلامی را تبیین میکردند.
رژیم پهلوی که همچنان خود را در خطر امام (ره) و اعتراضات مردم احساس میکرد، از کشور عراق خواست که امام را از این کشور اخراج کنند. لذا در ۱ مهر ۱۳۵۷، منزل امام(ره) توسط سازمان امنیت عراق محاصره شد و دو راه پیش پای آن بزرگوار نهاده شد.
یا از سیاسیت کنار برود یا عراق را ترک کند.
جوابی که از امام (ره) شنیده شد این بود که: «اگر لازم باشد عراق را ترک میکنم ولی دست از سیاست نمیکشم.»
در نتیجه امام مجبور به هجرت از عراق شدند. ایشان پس از مشورت با فرزند بزرگوارشان، کویت را برای سفر انتخاب کردند؛ چرا که سوربه و لبنان شرایط مناسبی را برای فعالیت ایشان نداشتند. کشور کویت از پذیرش امام(ره) سر باز زد و ایشان در تصمیمی عجیب فرانسه را برای عزیمت انتخاب کردند.
نکتهی قابل توجه در صحبتهای یکی از مسئولین سرویس اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود که گفته بود:
«با تمامی کشور های منطقه رایزنی کرده بودیم که مانع ورود امام به خاکشان شوند چرا که تصمیم داشتیم ایشان را مجبور کنیم. به کشور برگردند و به محض فرود ایشان و همراهانشان را دستگیر و سر به نیست کنیم.»
امام بعدها در مورد هجرت به پاریس فرمودند: «خیال ما هم این بود که به کویت و سپس به سوریه برویم. شاید مسائلی بود که هیچ ارادهی ما هم در آن تاثیری نداشت. و هرچه بود، و از اول هم هر چه بود ارادهی خدا بود. فقط خواست خدا بود که باید عملی میشد.)
ورود امام به پاریس آنقدر هم بیحاشیه نبود. نمایندهی ویژهی کاخ الیزه به دیدار امام رفته و همان شرایطی را که عراق روبروی امام (ره) گذاشته بود، تکرار کرد. امام(ره) در پاسخی در خور توجه، به نماینده کاخ الیزه گفته بودند: «خیال کردم به کشوری که دموکراسی دارد آمدهام.»
رئیس جمهور وقت فرانسه بعدها روایت میکند که ما تا لحظات آخر قصد بر اخراج امام خمینی(ره) داشتیم. تا اینکه در تلگرافی، از تهران دریافت کردیم که: «جوانان، دانشجویان و علماء خواستار برگشت امام به ایران هستند. از دولت فرانسه خواستاریم که امام در پاریس بماند.»